پارسال با یه آقایی آشنا شدم دانشجو بود.
بعد کلاسای کنکورم باهم میرفتیم کافی شاپ یا کتابخونه و فقط حرف میزدیم بعدش میرفتم خونه و بیشتر از این نبود
من خب دبیرستانی بودم هنوز، اجازه نداشتم مدت زیادی بیرون باشم.
از این آقا هم واقعا خوشم اومده بود، معدب و مهربون و خوش صدا بود و از خط قرمزام هیچوقت رد نمیشد
واقعا از لحاظ ذهنیت و اخلاقی خیلی به هم نزدیک بودیم ولی من اجازه ندادم بهم دست بزنه یا دستمو بگیره چون به نظرم اشتباه بود اینکار و همین باعث شد کم کم سرد بشه
بهم میگفت تو فقط میخوای با یکی حرف بزنی یا واسه سرگرمی با منی و جدی نیستی در صورتی که من واقعا دوسش داشتم و دو روز نمیدیدمش دلم تنگ میشد براش
خلاصه که من کنکورمو دادم و دیگه کلاس و کتابخونه نمیرفتم، بنابراین بهونه ای هم نداشتم که بتونم برم بیرون و ببینمش. نمیخواستم با خانوادمم در میون بزارم اونم انگار متوجه شده بود بهم پیام داد اشکالی نداره، امیدوارم موفق باشی ولی من هیچوقت اون لبخند و حس خوبی که موقع بودن با تو داشتمو فراموش نمیکنم خدافظ❤
منم عذرخواهی کردم و دیگه جواب ندادم اونم هیچی نگفت
الان بیشتر از ۴ ماه گذشته اما هنوز نتونستم فراموشش کنم نمیدونم چیکار کنم کاش از اول نمیشناختمش