یه ساعت پیش تو راه بودم داشتم میرفتم بعد یکم رژ لب زده بودم
که یهو ماشین بابامو جلوم دیدم
سرمو انداختم پایین رفتم اون دست هول شدم رژ لبم رو با مقنعه پاک کردم دندونامو کشیدم رو لبم بعد آب از کیفم در آوردم شروع کردم به اب خوردن🤦♀️🤦♀️
بوق زد رفتم سمتش سوار شدم منو رسوند
بعد که پیاده شدم در رو بستم صدام کرد
گفتم حتما متوجه شده دیگه
بار اول شنیدم ولی واکنش نشون ندادم
بار دوم برگشتم گفت مقنعت چرا رنگیه؟؟
گفتم هاا این کشید به دیوار رنگی شد🤦♀️🤦♀️
یه دستم کشیدم روش گفت ولش کن بدترش کردی
یکم هول کرده بودم دستام میلرزید نگاهش یه جوری بود🤦♀️😞
اونجوری نیس که در لحظه به روم بیاره ،نگه میداره برا بعد
الان میخوام برم خونه چی بگم چیکار کنم🤦♀️🤦♀️
خب منم دل دارم فقط یه رژ لب قهوه ای بود😞
نگرانم حالت تهوع شدم😞