حقیقتش من دوست های زیادی ندارم
و اگه دارم زیاد باهاشون ارتباط نمیگیرم
جایی که زندگی میکنم مکان تفریحی نداره فقط کافه داره حتی پارک هم نداره
رانندگی هم که شوهرم میگه دستت پر بشه بعد میزارم ماشینو ببری بیرون کارتم هم که خالیه پول توش نیست همیشه دستم باز نیست برا تفریح و تنها تفریحی هم که دارم اینه که میرم بازار دوری میخورم میام و خیلی بهم حال میده و حالمو خوب میکنه یکی هست میگه همیشه باهم بریم بازار ولی من تنهایی بیشتر بهم حال میده گاهی اوقات به اون نمیگم دارم میرم بازار که بیشتر حال کنم گاهی اوقات که خیلی کم پیش میاد با اون میریم بازار دوتایی