2777
2789
عنوان

اعتراف میکنم همسرم بیماره

| مشاهده متن کامل بحث + 4063 بازدید | 151 پست
شمام نیش بزن خانومی کردن برا قدیما بود جواب نمیده بگو‌از قدبم راست میگن میوه خوب برا دست چلاقه پرسید ...

دقیقن

( چون سایت پر تبلیغ دکتر شده تصمیم گرفتم پزشکای خوبی که میرم داخل امضام بگم : برای الژی و اسم دکتر سیما شکری بیمارستان پیامبر اکرم خوبه ، چشم پزشک : دکتر محسن رحمتی کامل )

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الان مسئله من بچه م نیست.. اتفاقا برای اون پدر خوبیه

مگه میشه با یه پدر داغون و مادر خودازار و وابسته اونم اسیب میبینه 

فقط 26 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

اقایون بهیچ وجه پیام یا درخواست دوستی ندن در غیر اینصورت برخورد میشه.خانمها باهماهنگی قبلی می پذیرم.

چطوری بود خواهرت رو دوست نداشت؟

چی بگم تاپیکات دارم میخونم موندم توش

دست بزن داشت اعتیاد داشت

هی خواهرم بچه ش مینداخت بیرونبا کتکبار اخر خ.اهرم نرفت دیگه خونش 

خواهرمم معتاد شد از ناراحتی اعصاب

رفففففتتتتت تا ۸سال بعد

جدا زندگی کردن پسرشون شد ده سالش

گفت بیا طلاقت بدم با یه زنه اومد

طلاق داد خواهرمو

دوباره از اون دختره همجدا شد

خواهر من در اون ۸سال ترک کرد زندگیش جمع جور کرد خونه خرید

زندگی مستقل تشکیل داد با کمک پدر مادرم و لطف خدا

بعد الان برای بچه ش ببینه چندماه یبار میاد

مهریه رو که نمیده

نمیتونیم بندازیم زندان

میترسیم روانیه اخه و اینکه همش میخواد برگرده تا دیده خواهر من همه چیز داره

خواهر من ازش متنفره

و بیزار

بازم همش اذیتمون میکنه

خودت مسخره کردی با انتخابت بخدا

حیف بچه داری

پدر خوبی هست؟


شما با آگاهی خودت وارد این زندگی شدی

یعنی چشماتو بستی...


کاش کمی بیشتر فکر میکردی

من اما با سادگی وارد زندگی شدم 

بعد یه عمر صبر و تحمل متوجه شدم همسرم با عشق سابقش که خودش نخواسته بود باهاش ازدواج کنه رابطه عاطفی طولانی داشته

اونم متاهل و بچه دار...

یه عمر گذشت تا همسرم خودش فهمید اون خراب بوده و با مردای دیگه هم رابطه داشته...

کوتاه کنم دیگه زندگیم اون زندگی قبلی نیست

منم اون آدم قدیم نیستم...

به لطف تاپیک های آرتمیس خیلی قوی شدم

من خودم را دوست دارم

صمیمیت ممنوع

بت خانواده همسر را بشکنید

عقل و بی عقلی...

هر کدوم از تاپیکاش یه دانشگاهه

بخون و نت بردار و آروم آروم قوی شو

سکوت کن و یه آدم دیگه شو...

الان انقد خودم رو دوست دارم دیگه برام مهم نیست همسرم

با اینکه زیر یه سقف یک ولی من رهاشدکردم

پشیمونی هم دیگه بعد یه عمر به درد نمیخوره


بازم میگم حرفای آرتمیس طلاست بخون و نت بردار مرور کن و بزرگ شو...

خوبه...

خب پس دوستشم که داری، بچه هم که داری. سعی کن کارایی که بدترش میکنه انجام ندی. مهمونی خانواده‌ت رو بکن سالی یه بار. اون یه بارم طاقت بیار بگذره. هر کاری و حرفی که تحریکش میکنه بیشتر زجرت بده رو انجام نده. هیچ راه دیگه‌ای نداری، از این به بعد نق نزن. بچسب به زندگیت یا کلا جدا شو.

اکر نمیخوای جدا بشی یه جوری رفتار کن انگار اصلا متوجه اخلاق بدش نیستی. یک کلام، بچسب به زندگیت و دیگه حتی تو ذهنتم ازش ایراد نگیر. چون دو روز دیگه شکسته و مریض میشی. لااقل خودتو بزن به نفهمیدن و ندونستن و از قسمتای مثبت زندگیت مثل علاقت بهش و بچت و پولتون لذت ببر.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  12 ساعت پیش
توسط   ابروکمونی۳  |  4 ساعت پیش