خانما کسی با شوهرش ت زندگی در حد دشمنی رفته باز برگردن خوب بشن باهم لطفا بیاید
بچها شوهرم خیلی هار شده باورتون نمیشه اگ بگم انفولانزا گرفتم ازصب خبرمو نگرفته شب امد بااون حال شام پختم اوردم حالمو رنگ رومو دید اصن نپرسید چته .میدونس سرفه اینا میکنم.رو موکت دراز کشیده بودم تاشام بخوره جم کنم ی کلمه هم از ویتی امد نحرفید بیدار شدم بعد بیست دیقه دیدم میوه اورده کوفت کنه رو من یه پتو نکشیده .مریض میشد اش میپختم ابمیوه میگرفتم میبردم مغازه میومد ماساژ...ازم متنفره چشم دیدنم نداره دوس داره همش روزها قهرباشم ن زنگ پیام ندم حرف نزنیم.پدرمادر نداره از مادرپدرمنم حساب نمیبره از هیچکی دردمو ب کی بگم.قهر گریه دعوا هیچ روش تاثیر نداره چون منو نمیخاد جا ندارم پول ندارم نمتونم دختر۵سالمو بدم دست اینو برم اما خیلی دلم طلاق میخاد.صب ز زدم ک چرا دیشب اونجور میکردی دردت چیه همش میگ خوشم میاد بتوچه یا هی میگ حرفتو بگو قط کن حوصلت ندارم .منم اس دادم گفتم خوبیام از دماغت دربیاد اونم بعد چنتا اس ک اون گف من گفتم امشم منو مقصر میکنه گف از الان من برات مردم برو هرکار میخای بکن
