2777
2789
عنوان

با مهمونی که با خودش مهمون میاره چجوری برخورد کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 1106 بازدید | 84 پست

منم خوشم نمیاد من بیشتر از کم شدن غذا ناراحت میشم اگ غذا زیاد باشه مهمون اضافه بیاد مشکلی ندارم.


خیلی زشته ولی خب چیزی نگی بهتره یکم سیب زمینی سرخ کن همه غذا ها رو ب همراه سیب زمینی سرخ کرده ب همه تقسیم کن رک هم بگو نمیدونستم شماهم میاین اگرنه بیشتر درست میکردم

لایک نکن خیرشو ببینی

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



شما اشتباه کردین کادو رو بعدا میدادین میگفتن از قبل اطلاع نداشتم

مادرشوهرم به من گفت نوه اش خودش گفته منم خونه دایی میام از اونطرف به نوه اش گفته بودن داییت دعوتت کرده .عزیزم اونا ازمن دل دارن بعدم من آدمیم که نمیتونم حرف بزنم 

منم خوشم نمیاد من بیشتر از کم شدن غذا ناراحت میشم اگ غذا زیاد باشه مهمون اضافه بیاد مشکلی ندارم.خیلی ...

خب من یکم بیشتر همیشه درست میکنم که مهمون دوست داشت بازم بخوره یا شام بمونه بخوریم ولی واسه سه نفر قطعا کم میاد

بعد فقط غذا نیست پذیرایی و اینام هست 

دیگه هیچی درست نمیکنم که زیاد هم نمونن درحد یه چای و شیرینی 

درصورتی که یه کیک سیب دارچین کوچولو هم درست کرده بودم ولی دیگه بهم خیلی برخورد حقیقتا، میگه تو خیابون همو دیدیم گفتم بیاید بریم 


ما رفتیم خونه داییم مهمونی خاله ام هم دعوت بود دختر ودومادش روهم آورده بود زن داییم سر سفره گفت چرا ...

خیلی کار زشتیه. من واقعا اگه میدونستم دعوت نکرده نمیرفتم. تازه عروس بودم بار اول داشتم میرفتم‌. خیلی خجالت زده شدم. بعد به جز من عروس اون یکی خواهرشونم بود که اونم تازه عروس بود. اونو دعوت کرده بود کلی تحویلش گرفت و کادو داد بهش. من فقط میخواستم کله مادرشوهرمو بکوبم تو دیوار 

من خودمو میذارم توی شرایط شما میبینم ناراحت میشم.ولی محترمانه هم برخورد میکنم  ولی اونیکه مهمون اورده رو میکشم یه گوشه میگم غذا به سهم شما درست کرده بودم الان کم بیاد هم من شرمنده میشم هم شما.

حالا ما مهمان سرزده هم داریم. 

خونه مادرم بودم. جوجه کباب گذاشته بود. فقط برای خودمون. 

ناگهان سر ظهر خالم اینها همشون اومدن داخل.. 


دیگه ما نهار نخوردیم. اونها نشستند. نهار ما را خوردند. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  10 ساعت پیش
توسط   ابروکمونی۳  |  2 ساعت پیش