سلام خانمها ما کلا دو تا بچه ایم برادرم معلوله من به خاطر کار شوهرم مجبور به مهاجرت شدم کلا با شهرمون ۶ ساعت فاصله داره مادرم زیاد خونمون نمیاد چون پدرم رانندگی بیرون شهر نمیتونه با اتوبوس هم بخوان بیان برادرم معلوله میگه سختمونه پدرشوهرم هر چند وقت یه بار اینا رو میاره مادرشوهرم همراشون میاد اون سری مادرم صاف بهم گفت اصلا دوست ندارم خونتون بیام چون مادرشوهرت هست من یه کم ناراحت شدم ما ماهی یه بار میریم این سری چون شوهرم مشهد میخواد بره دخترم کلاس اوله معلم اجازه نداد من گفتم پدر شوهرم اینا آخر هفته میان دنبالم ولی از حرصی که رو حرفشداشتم گفتم شوهرم اصرار میکنه وگرنه دوست ندارم بیام شهرستان