سلام بچه ها. من ۱۲ ساله یه شهر دور ازدواج کردم و اوایل که تب عشق بینمون زیاد بود تحمل دوری از خانواده برام ساده تر بود. من یه جاری دارم ک از اول خیلی خیلی دوست بودیم باهم و خیلی برای هم سنگ تموم میکردیم توی اسن مدت نه خبری بردیم نه خبری آوردیم شوهراشون هم با هم مغازه دارن. اون دوتا بچه داره ک جونم براشون میره خیلی دوستشون دارم همیشه باهاشون وقت میگذروندم و .... تا اینکه من زایمان کردم و جاریم کلا منو برد خونه خودش یه اصرار خودش و خیلی به ما رسیدگی کرد. من کرونا گرفتم جاریم منو برد باز خونش و خیلی ب ما می‌رسید. بچه مریض میشد هم اینکه میفمهید میومد خونه و کمک می‌کرد و می‌گفت تو برو بخواب من هستم. خلاصه همه جوره برای هم خوب بودیم بهترین دوستم بود تا اینکه بدون دلیل یهو عوض شد هربار میخواستم ک برم سر بزنم بهونه کلاس بچه هاش و اینا را آورد خودش هم دیگه زنگ نمیزنه نمیاد میگه وقت ندارم. من خیلی ناراحتم بارها ازش پرسیدم چی شده همش میگه توهم زدی چرا اینقدر توقع داری من وقتم پره .درسته بچه هاس میرن مدرسه ولی آخه یعنی در ماه یه روز وقت نداره؟؟من خیلی واقعا دوستش دارم و این دوری سخته برام بعد گفت ک همینکه از هم باخبر باشیم بسه و دیگه نمیخام کلا از زندگیم از خوشی و از غمم ب کسی بگم میخام خودم باشم و خودم . لطفا نیاین بگین پیله نشو و ولش کن و.... بنظرتون علتش چیه. آخه هیچی هم نشده بینمون نمیدونم چشه . چکار کنم همه چیز درست بشه
یا مشکلی داره و حوصله نداره یا کسی پشت شما حرفی زده
یکی پشت سرت حرف زده
آخی عزیزم چقدر بد ناراحت شدم برات
منم خیلی بدم میاد که کسی چیزی نگه واقعا سخته .
حتما یه چیزی شده .
که خیلی مهمه که باعث شده فاصله بگیره
دو احتمال داره
یا یکی پشت سرت حرف زده
یا از یکی بدی دیده دیگه پشت دستشو داغ کرده که برای خودش باشه
شما محبتت رو قطع نکن چون درمان کننده دوتاشون
دیگه دیدی واقعا داره کناره میگیره بهش احترام بذار بکش کنار
شاید ی چیزی حس کرده سرتو شلوغ کن دوست جدید پیدا کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز