با همکارای همسرم رفتیم بیرون زناشون منو تحویل نگرفتن

وکالت80

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/26

تعداد پست: 974

برعکس همکارای همسرم که محترم بودن زناشون باهام سرد برخورد کردن واقعا دلم گرفت اونا گرم گرفته بودن و من فقط تماشا🥲

امروز

01:00

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

هلن_پار

عضویت: 1400/04/08

تعداد پست: 12875

اولین برخورد بود؟

دردی‌که‌انسان‌را‌به‌سکوت‌وامیدارد،بسیارسنگین‌تراز دردیست‌که‌انسان‌رابه‌فریادوامیدارد...انسان‌ها‌به فریادهم‌میرسند،نه‌‌به‌سکوت‌هم...!

1403/09/08

01:01

1 نفر لایک کرده اند ...

دیونهزنجیری

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3736

اصلا با این روابط حال نمیکنم

داستایوفسکی:در اغوشم بگیر و نجاتم بده،قاتلی به‌دنبال من است که گاه به گاه در اینه می بینمش

1403/09/08

01:01

5 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

لاااااااااا

عضویت: 1403/05/14

تعداد پست: 648

چقد بیشعور بودن

1403/09/08

01:01

3 نفر لایک کرده اند ...

fiftyy_fiftyy

عضویت: 1403/08/29

تعداد پست: 539

ی چیزی داشتی که اونا نداشتن احساس ضعف کردن با هم تیم شدن ..😁

1403/09/08

01:01

3 نفر لایک کرده اند ...

elham_kk

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 20588

یا احمقن

یا حسود

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/08

01:01

1 نفر لایک کرده اند ...