کیمیا اصلا کارها خوبی های آرش ندید چون دوستش نداشت از لج پیمان رفت با ارش بعدش که مجبور شد از امانتی دوستش مراقبت کن خواست اراده طعم داشتن پدر بچشه مشتاق بودن آرش دید که چقدر نسبت به ازاده علاقه نشون میده پس از خودش عشقش به پیمان گذشت تا زندگیش به خاطر آزاده حفظ کنه که تو اون زمان بهترین زندگی داشت چند تا خانوم اون موقع راحت میتونستن درس بخونن دانشگاه برن تو زمان خودش ارش واقعا روشن فکر بود با اینکه کیمیا اصلا به زندگیش اهمیت نمیداد یه قسمت نشون میدادرفته بودن خونه مهری به خانواده کیمیا گله کرد صبح تا بعدظهر میره مدرسه بعدش میره پیش نرگس چاپ خونه ارش همه جوره کیمیا خواست اما اون نه