2777
2789
عنوان

شوهرم حرف میبره میاره

170 بازدید | 14 پست

خانوما شوهرم با خانوادم قهره و اونا هم همچینین.اصلا رفت آمد ندارن.ولی من میرم میام با بچم خونه مادرم.این نمیاد.الان داشت با همکارش حرف می‌زد ک فردا برن استخر با هم صدای گوشی زیاد بود شنیدم اون همکارش گف راستی با مادرشوهرت اینا قهری؟؟؟؟با خنده بعد گف آخه فلان همکارمون تو اداره میگف شنیدم.با خنده اینم زود صدای گوشی کم کرد حرفو عوض کرد.اللن میگم چرا ب همه میگی دعوامون ب اونا چه قهری یانه چرا تعریف میکنی چرا میذاری حرفامون تو دهن بقیه باشه چرا از مادرم حرف میزنین میگ مادرت مگه کیه چیه منم عصبانی شدم دعوامون شد.قسم خوردم ک نرم منم خونه مادر و خواهراش. کاملا اوکیه با این حرفم میگ نیا ولی خیلی ناراحتم ک ب همکاراش گفته حالا باب درد و دلم گفته باشه بالاخره حرفمون پیچیده.😔اصلا فک نمیکردم مردا اینجوری باشن یا شوهر من اینجوره؟همش فک میکردم این منم ک با دوستم درد دل کنم یا اصلا از دعوای دیشبم بگم بهش نگو اینم میگفته .خیلی هم کینه دار شده میگم بیا تموم کن میگ نه اینجوری راحتم نمیرم نمیام خوبه میگم شایدم اون همکاراش بهش میگن خوب میکنی نمیدونم ک دهن بینه شوهرم.اللن اعصابم خورده😔چیکار کنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اووو مث اوایل شوهر منه شوهر منم اوایل ازدواجمون اینجوری بود هرچیزی میشد می‌رفت ب همکاراش میگفت تا اینکه جمعش کردم ی روز گفتم مگه اونا میان حرف خونشون ب تو میگن ک تو میری میگی و کلی دعوا و جروبحث داشتیم تا اینکه ی روز ب خودش اومد دید حق بامنه و دیگه از اون روز ب بعد هیچی نمیگه حتی ب خانوادش

من موندم چطور وقتی همسرتون بامادرتون قطع رابطس شماخونه مادرش میرید؟همه ی ادما بادوستاشون خیلی چیزارو ...

دیگ نمیرم یلدا دور هم جمع میشن منم نمیرم.اللن بهش میگم ازت انتظار نداشتم میگ عوضی شنیدی میبینی تو رو خدا؟باعث تعجبمه میگم شاید عوضی شنیدم.میگ حرفای ادارس در مورد اداره میگف 

این یادت بمونه تا دیگه صدتو براش نذاری.اما اونم انسانه دیگه شاید کفری شده حرفی زده

آخه اون مرده با خنده گف هیج وقت لحن صحبتش یادم نمیره ی جور با تمسخر گف اینم زود حرفو عوض کرد صداشو کم کرد اما الان میگ عوضی شنیدی تازه چیزیم باشه به تو چه ب اونا چه من چیزی نگفتم.دارم گریه میکنم سرم میترکه احساس میکنم غیرت نداره حرف من و مادرم شده نقل و نبات واس خندوندن دیگران

خودتو ازبین میبری فقط اینطوری

چیکار کنم خیلی حساسم.تازه میگفتم از مادر شوهرمم قائم کنیم ولی اونا فهمیدن چ میدونم این گفته باید بهشون. دیگ همه میدونن با خانوادم قهره خیلی عذاب میکشم. کاش نمیشنیدم حالا فردا میرن استخر ب همکارش میگ چرا گفتی زنم شنید کلی غر زد.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز