2777
2789

من چیکارش کنم شوهرم سنگ کلیه داره

شنبه عملش میکنن الان از دکتر برگشتن با پدرشوهرم

من چ گناهی کردم تو این نارحتیا نمیتونم کنار شوهزم باااشم

چ گناهی کردم تو یه ساختمونم

عصر گفتم تنها نباشه مادرشوهرم رفتم پیشش

نزاشت بشینم گفت تقصیر این دارو گیاهی بود

دارو گیاهی فامیل ما بود گفتم بریم انشالله کار عمل نداشته باشه سنگش دفع بشه

هی گفت متخصص هست بره تهران و فلان حالا میدونم خواهرشوهرم پرش کزده چون خواهرشوهرم خودش تهزانه و دکتر خوب اونجا هست میره دکترای اینجارو هیچ میدونه

بعد هی گفت تقصیر اون دارو بود چیزی نگفتم

الان هم نزاشت یه دیقه با شوهرم تنها باشم اومد

گزیه میکنه اخه میدونم نارحتی منم نارحتم گریه برااا چی

الانم نشسته بغلش میگه شب پیشت میمونم من چیکار کنم چ گناهی کردم پشیمونم خستم از این زندگیم ک همش سرشون توشه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چقدر شلوغش کرده 

یه عمل ساده ست دیگه

اهداف و برنامه هام برای سال جدید اینجا می‌نویسم تا جلو چشمم باشه:۱-قوی باشم ۲-کمتر حرص بخورم ۳-سوزنم رو آدما و حرفاشون گیر نکنه ۴-حال خودمو خوب نگه دارم ۵-پر انرژی تر باشم ۶-کمتر تو مجازی باشم ۷-پس انداز مخفی داشته باشم ۸-تا آخر امسال ماشین و لب تاپ خریده باشم ۹-خرجای اضافه نکنم ۱۰-برای خودم ارزش قائل باشم 

شما هم شب برو پیش همسرت بخواب واصلا به روی خودت نیار ..اگر گفت من میخوام پیشش باشم ..بگو من شب کنار همسرم نباشم خوابم نمیبره.. ..بزار اونم میخواد بمونه بمونه ..اصلا به روی خودت نیار ..

انقدر از این رفتار ها بدم میاد که حد نداره😑 نمیشه حرف زد حرف بزنی میگن مادرشه نگرانه

خب واقعا مادرشه هیچ مادری تحمل مریض شدن بچش نداره 

من خودم بچه دارم‌بگه اهم‌استرس به جونم‌میفته و میخوام همون موقع برم زیر خاک‌ولی مریض شدن بچم‌نبینم

ی سنگ کلیه ک این همه سر و صدا نداره دختر.

پدر منم سنگ داره

سالی یکی دوبار مجبوره این مسیر رو بره.

 عاشق شده‌ام.شکست خورده‌ام. پیروز شده‌ام.اشتباه کرده‌ام.انتقام گرفته‌ام. تحقیر شده‌ام. دوست داشته شده‌ام.به من عشق ورزیده‌اند. زیرابم را زده‌اند. از کار بی‌کار شده‌ام.دستم را گرفته‌اند. سفر کرده‌ام. وحشت کرده‌ام.از ته دل خندیده‌ام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیده‌ام. دیوانه‌وار رقصیده‌ام. خدا را گم کرده‌ام. خدا را دوباره پیدا کرده‌ام.سقوط کرده‌ام. در منجلاب دست و پا زده‌ام.نفرت ورزیده‌ام. از خودم متنفر شده‌ام. خودم را دوست داشته‌ام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شده‌ام. برای ادامه‌ی یک زندگی جنگیده‌ام.نفرت‌هایم فروکش کرده‌اند.کتاب خوانده‌ام. فیلم دیده‌ام.فریاد زده‌ام.گریه کرده‌ام. دوست داشته‌ام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شده‌اند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کرده‌ام. بدنم را به سبک خودم دوست داشته‌ام.هورمون‌های مادرانه‌ام فعال شده‌اند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشته‌ام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبوده‌ام و چیست زندگی جز همه‌ی اینها... 🍂🔮
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز