عروس دوماد میخواست دعوت کنه خونشون مهمونی بده گفتم یه روزی دعوت کن که منم باشم یا منم بیام دوست دارم عروس و ببینم گفت باشه
البته خونمون یه شهر دیگه هست
حالا شنیدم دیشب دعوت کرده کلی فامیلای دیگه هم دعوت کرده جاری هام ایناهم بودن اصلا به من هیچی نگفت☹️
خاک برسرش
یکم غرور داشته باش واقعا که گفتی منم دعوت کن؟ ارزش خودتو آوردی پایین فقط
شما شاغل هستید که نتونستید اون موقع برید و گفتید موقع دعوت کن که منم باشم
خب شاید دیشب شرایطشو داشت
خوب این تاپیک همه مادر شوهر دوستا جمعن و نطرات هم به اون‌سمته
شما مشکلتون چی بود که گفتید یه موقع دعوت کن که ما هم بتونیم بیایم
ولش کن بنظرم حرفی هم نزن راجبش ک فک نکن زیاد منتظر دعوتشون بودی حرفی هم زدن سرد جواب بده میتونی ب شوهرت گله کنی
عزیزجان نه گلایه کن، نه اهمیت بده، نه به هیچ عنوان زندگی خودت و همسرت رو تلخ کن، فقط خیلی خیلی راحت، منتظر فرصت باش و تلافی کن،
همه رو دعوت کن و به یک بهانه ی خیلی خنده دار و واهی مثل یادم رفت یا سرما خورده بود یا هرچیزی، ایشون رو به یک مهمونی دعوت نکن...
فرصت تلافی پیش میاد عزیز من، اصلا ارزش نداره بابت حقارت یک ادم دیگه خودت رو رنج بدی...
اتفاقا اشتباهه از شوهر گلگی کردن باید از هر کسی ناراحتید از خودش گلگی کنید .فکر کن شما کار اشتباهی نکردی ولی بازخواست بشی.اینجوری میشه غر زدن.من یه زمانی از خانواده همسرم ناراحت میشدم‌با همسرم‌بحث میکردم.میگفت من چیکار کنم خوب بهشون میگم میگن ما نگفتیم یا توجیه میارن خودت دفاع کن از حقت.و از وقتی محترمانه حرفمو به خودشون زدم دخالتاشون کم شد.داد زدن جوش اوردن با وجود ترسم و عادت نداشتن به این رفتارا کم نیوردم.الان هم خیلی براشون سخته و بزرگترین تنبیه براشون اینه که دیگه نمیتونن آزارام بدن
