من اینقدر رفتم سر قرار دیگه واسم تکراری شده بود انگار میرفتم سر کوچه ماست بگیرم
دیگه اخرا دوستام خواستگار معرفی میکردن میگفتن یکم تیپ بزن به خودت برس
میگفتم همشون نخاله ان بدرد نخور نه هم میگفتم خانواده ودوستام کهمعرفی کرده بودن بدشون می اومد!
ولی یاد اولین قرار که با کراشم داشتم افتادم...هعی چ استرسی داشتم زود رسیدم واس اینکه نگم ذوق دارم زود رسیدم رفتم کمی اطراف رو بچرخم با کفش پاشنه بلند کمی گذشت دیدم زنگ زده که من رسیدم و بخودم اومد دیدم من خیلی دور شدم چ بدو بدویی کردم هوا هم گرم منم سفیید تا رسیدم کنار ماشین پیاده شد احترام بذاره با اشاره گفتم بشین بشین عین گوجه هم قرمز شده بودم نفسم بالا نمی اومد!:))