میدونم عزیزم به مزاح گفتم
من خودم دوران عقد داشتم خب خیلی رومون نمیشد بریم بمونیم
بیشتر بیرون بودیم یه نهار یا شام میرفتیم اونم خدا گواهی فقط برای اینکه مادرش ناراحت نشه و بی احترامی نکرده باشیم.اون دوران خیلی شیرینه از صبح تا شبم بیرون باشی کمه خب طبیعی هست بعدش برمیگردی خونه مادرت دیگه
من خودم تو عقد که بودن مامانم میگفت من همیشه واس شوهرتم غذا اضافی دارم د میپزم هر موقه سرزده اومد نگهش دار
و حالا فکن این وسط خواهر من بیاد ناراحت شه بگه چرا این فقط میاد میخوره میره نه بنده خدا حتی از اتاقش نمیومد بیرون که شوهر من راحت باشه یکبار هم گلایه نکرد تازه خواهر من براش سخته تا خواهرشوهر چون اون باید حجاب گنه جلو داماد هروز هم میاد
خیلی براش سخته
خب ما وقتی شرایطی میدونیم خجالت میکشیم تایم زیاد بمونیم دیگه میرفتیم دائم بیرون بعد چرا باید مامان من ناراحت شه ما بیرون میریم به اون نمیگیم. خب باید بریم طبیعیه تازه عقد کردیم هیجان داریم
خونه مادرشوهرمم ما هفته ایی یبار میرفتیم نهار.مطمینم خواهرشوهر منم این حرفارو پشتم میزده مفت خور. و فلان.اخه نامردا مگه خودتون ازدواج کنین نمیاین خونه مادرتون؟مگه مادر خودت. رو همه جا میبری پیش خانواده همسرت؟؟؟.!!!!!!!