رفتار زشت داداشم وزنش😢

ببین این خانم شمشیر و از رو بسته براتون

کاملا نادیده بگیریدش

دفعه بعدم برید رستوران نامه بذارید رویخچال اومدی یه چیز درست کن با شوهرت بخورید

لطفا بهش عزت نذارید چون گربه ست بغد دلتون میسوزه

اتفاقا من بعد همه پنج شنبه جمعه ها برید ددر شده پارک دم خونه یه ساندویچی چیزی بخورید یا تپان دارید رستوران برید بیاید بگیرید بخوابید

یه لنگه پا تا ۴ گشنه چشم به راه خانمید خوب معلومه توهم برش میداره 

واقعا من نمیدونم این حجم از روشنفکری واگعیه یا کیکه

ادب حکم میکرد که اگه قرار بر تولد دارن از همون شب قبل میرفتن خونه مادر عروس بعد هم با هم میرفتن بیرون با همم برمیگشتن همونجا کلا اون آخر هفته رو خونه مادر استارتر نمیرفتن

بعد هم پنهان کاری نمیکردن

برادر استارتر به مادرش میگفت هفته قبل خونه مادر زنش تولد گرفتن

الان خودش یه تولد در کنار خانواده خودش دوست داره برای زنش بگیره تازه اگه مامانش اینا دوست داشته باشن 

اگرم خانواده داماد تمایلی نداشتن که همون تولد کافی بود

دو بهم زنی کجاست...من دوبهم زنی نمیبینم .بوی حسادت هم نداره .ناراحتیه واسه خیلیا پیش میفته .

والا منم توعقد تولد خودم و شوهرم خونه بابام بود خانواده شوهرمم نگفتم البته دوتاشم سوپرایزی بود الانم چ تولد خودم چ شوهرم خانواده خودم هستن فقط تو هیچکدوم از تولدامون خانواده شوهرم نبودن دعوتشون نمیکنیم

الان که از تو نسبت به برادرت جز خشم و کینه و نفرت چیزی حس نکردیم چه برسه به محبت

یه عده تو تاپیک هم شدن آتیش زیر خاکستر دارن استارترو بادش میدن،من اولش فکر میکردم مجرده که این نظذو داره بعد دیدم نخیر اوضاع خیلی خرابه

حالا چرا کلفتت؟؟؟ میگه اخر هفته ها میاد

یه پیمونه غذا بیشتر میزاره

رفتن تولد دیر اومدن مگه چی شده

من و همسرم بارها شده تو دوران عقد گفتیم‌مثلا شام میایم یهو یه کاری یه خوش گذرونی پیش اومد خبر داذیم ک نمیایم شما غذاتونو‌بخورین

خانوادشم میگفتن هرجا هستین خوش بگذرع بهتون

تاره من تو دوره عقد از۷ شب۵ شبش رو اونجا بودم خب همون غذای خودشونو انداره ی نفر بیشتر میختن

اسی جان شما چرا از سرکار برگشتی پیش مامانت رفتی برای نهار 

خودت چند وعده تو‌هفته برای شام یا نهار میری پیش مامانت

من قضاوتش نمیکنم

شاید سو برداشت کرده ولی من هیچ غیر طبیعیتی در این داداش و زن داداش ندیدم خیلیم محترمن

خبر دادن ناهار رو نمیان

بیرونشون میرن میان

کلا نیان خونه مادرشوهر؟

حذف بشن؟

یا تولد خونوادگی بوده

حتما باید شما رو ببرن همه جا؟

اجازه ندارن خانوادش براش تولد بگیرن باید زنگ میزدن از مادر شوهر دخترشون اجازه میگرفتن؟

اصله دعوت کردن دوخانواده باهم اشتباهه محض من بعد پنجاه بار دعوت کردن و ضربه دیدن تازه فهمیدم این بازهم عروس با سیاستی بوده

و توقع مادرشوهر بسیار زیاد آخه بگو تو واس چی باید دعوت می‌بودیم مگه شب قبلش خانواده دخترو دعوت کردی اصلا دعوتم کرده باشی شاید اونا برنامه سوپرایز داشتن باهم

بعدم پسرت بازهم بهت احترام گذاشته گفته میام نهار پیشت

من که میگم حتی دختره نمی‌خواسته نهار هم بره به اصرار همسرش رفته

ایشون دیگه مهمان نیست ،مقصر خودشونن،تقصیر عروس هم نیست تماما مقصر داداشه ست نمیدونم چرا نمیخوایین متوجه شین

این رفتار زشته الان؟

داداش من ی شهر دیگه زنگی میکرد بعد که میومد شهر ما مثلا شب خونه مامانم میخوابیدن، بعد ساعت یازده پامیشد زنداداشم میگفت دارم میرم خونه مامانم، میدید مامانم براشون نهار گذاشته ولی عین خیالش نبود و میرفت