من 6 ماهه ازدواج کردم محل زندگیم از خانواده ی خودم و خانواده همسرم 3 ساعت فاصله داره
تو این مدت هر ماه خانواده همسرم که تعدادشونم خیلی زیاده اومدن و هربار 10 روز موندن خونم
خیلی برام سخته تا دو سه روز اول خیلی خوب پذیرایی میکنم ولی بعد اون دیگه باتریم تموم میشه واقعا نمیتونم
من و شوهرم وقتی باهمیم خیلی خوبیم و هیچ مشکلی نداریم ولی هربار اینا میان سراینکه زیاد میمونن باهم دعوامون میشه و رابطمون سرد تر میشه در حدی که بعد رفتنشون همیشه منو شوهرم باهم قهریم
خواهش میکنم کمکم کنید من باید چیکار کنم؟
شاید پرش میکنن
چه آدمای بی فکرین شما بدون دعوا با شوهرت برید تو یه فاز بگو دوس داری بیان ولی دیگه نه اینقدر پدر آدم در میاد حق داری یه تازه عروس خیلی سخته
اولش با خونسردی میگم من از پسش برنمیام واسم سخته خانوادتو دوس دارم ولی مهمونداری طولانی خیلی برام سخته شوهرم میگه من نمیتونم از خونه بیرونشون کنم بعدش بحثمون بالا میگیره و دعوامون میش
میتونم بگم باعث صد در صدی قهر و دعواهامون خانواده شوهرم هستن
نمیدونم باید چیکار کنم که بفهمن کمتر بیان
پذیرایی نکن سرد رفتار کن چقد پروان یعنی هرماه میان ۱۰ روز میمونن😳
اینبار اومدن خودتو ب مریضی بزن
کارو زندگی ندارن؟ هرماه ۱۰روز؟
چه احمقایین رعایت نمیکنن
بد رفتادی کن غذاوچایی به موقعه نده ازیت شن برن
زیاد هم احترام نزار
جلوشون درازبکش
جلوشون باشوهرت بدرفتاری کن تا خجالت بکشن
پذیرایی نکن بیشتر توخونه کارای خودتو بکن وبه فکرخودت باش دیگه کم کم بساطشونو جمع میکنن میرن کمترمیان
وای ذلیل بشن . 3 ساعت راه 10 روز موندن نداره . من نمیدونم این عتیقه ها تازه بعد ازدواج میفهمن بچه دارن ؟ خدا به دادت برسه از همین اول سعی کن شوهرتو دوست و رفیق خودت کنی وگرنه این آتیش روزبه روز بیشتر میشع
😭😭😭😭دقیقا از همین میترسم
اینبار قبل اینکه اینا بیان انقد رابطم با شوهرم خوب شده بود که داشتیم برنامه ریزی میکردیم بعد عید بچه بیاریم حتی ی بارم از هم ناراحت نشدیم ولی باز عین همیشه بعد رفتنشون دوباره بحث کردیم و الان مبترسم رفته رفته زندگیم از هم بپاشه
