شوهر منم همینه اینا مریضن بخدا...
انگار قراره منو بیرون بخورن
میدونی عزیزم یه سری مسائل فوق العاده مهمن و باید قبل بچه دار شدن حل بشن
قصدم سرزنش نیست اما الان با بچه چه کاری از دستش برمیاد؟
رسالت ادم که فقط زایش و پرورش نیست. ادم اول باید خودش رو نجات بده و به سروسامون برسونه بعد به بچه فکر کنه
به هرحال تنها راه صحبت با مشاوره
عجب صبری داره
از حق طبیعیش داره محروم میشه این کار نه انسانیه نه قانونی نه شرعی
من زایمان کردم نمی‌تونستم خودم رانندگی کنم تا وقتی بتونم رانندگی کنم شوهرم روزی یکی دوبار بیرون می‌بردم خدا به داد اون خانم برسه
منم زندگیم اینجوری با کلی بدیای دیگه فقط دو هفته یکبار خونه پدرم میرم کهوهمونم بارهادخواسته جلومو بگیره ولی نتونسته دیگه خواهر برادر و عمو عمه و کلا فامیل هیچی
از اول نمیبایست همچین مرد شکاکیو انتخاب میکردی
سالهای اول با بچه زیاد نمیشه گشت یواش یواش که بچه بزرگتر شد و قصد و وام هم تموم شد گشت وگذارها هم شروع میشه
عمه بنده خدای من ک کم آورد و خودسوزی کرد چون هیچ راهی براش درست نشود یا باید دعوا کنی یا بترسونیدش از طلاق اگر حس از ترس دادن داره
شکاک و بد دله و متعصب برای خانم ها هم احترام زیادی قائل نمیشه
احتمالا از اول هم همین بوده ولی ندیده گرفته شده توی خواستگاری
الان اگه منطقی باشه تا حدودی برید مشاوره تا ببینن ریشه رفتارش چیه بخاطر خانواده و جامعه سنتیه یا قبلا ضربه ای دیده از این بابت یا هم اینکه مثل کافر همه را به کیش خود پندارد خودش زیر آبی می‌ره فکر میکنه خانمش هم همین طوره یا مردی به خانمش چشم داره ...
یه احتمال دیگه هم هست اینکه خانم ازش سر تره برای همین ترس از دست دادن داره و بی عزت نفسه
دقیقا منم الان تو همین شرایطم دو ساله ازدواج کردم ولی حق ندارم برم مغازه تنهایی یا تنهایی جایی برم خونه مامانم برم خونه مامانم نزدیکه باید پیش پام بیاد که تنها نرم . هر جا رفتم بدون اجازش نباید بیرون از خونه برم باید اول به اون بگم اگه گف برو میرم خیلی برام سخته ولی چاره چیه
