از سر کار اومد رف پایین خونه مامانش اینا موقع ناهار بود ی ظرف خورشت واسه خودش ریخت اورد بالا سینی اورد نشست بخوره( ازم دلخور بود بهم قول داده بود منو ببره بازار بارون زد گف ی روز دیگه میریم منم قاطی کردم رف بیرون زنگ زد باهاش بدحرف زدم گوشیو هم قطع کردم تو روش😔) بهش گفتم عه ازین خورشتا ! اونن شست خورد گف میخوری برات بیارم ؟! منم دیدم ی ذره اس گفتم ن نمیخام تو اگ بفکرم بودی یکم بیشتر میریختی همون اولم میگفتی بیا بخور! گف از کجا میدونستم ازین خورشت دوس داری فک کردم نمیخوری! الان میخای برم بیارم هنوز هس! منم گفتم نمیخام اک میخاستی همون اول میوزدی میگفتی شاید هوس کنه گف خب الان میرم میارم! یا موادشو میخرم درست کن! گفتم نمیخام ! ولی باید بفکر من میبود اول،یا چون دلخور بود بی محلی کرد😔
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم ❤ ❤ الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدمهایی که معلم من بودهاند.❤تو را شکر بابت درسهایی که زندگی به من ارزانی داشتهاند.❤تو را شکر برای عشقی که میگیرم، میبخشم و میپراکنم. ❤ ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم "ر" جا افتاده)😮