یادمه یه نوجوون ۱۵ ساله بودم پولامو جمع کردم فکر میکنم ۲۰ هزارتومن شد سال ۹۱ رفتم ازین ست های گوشواره ریز خریدم گوشم‌کنم سر ظهر بود من کلاس اول دببرستان بودم وقتی رسیدم خونه مامانم مجبورم کرد برم پس بدم!دلیلشوهم نمیگفت ها ولی خدا میدونه چه غروری از من له شد با پس دادن اون گوشواره ک چنبار رفته بودم قیمتشو پرسیده بودم و دراخر خریده بودمش!اخ امان از مامانم و تروماهایی ک تو وجود من کاشت!
نمیدادی میگفتی پس دادم
نمیومد از فروشنده بپرسه که
تو مامانت
من مامانم و خاهرم
تایپکای قبلیم در مورد خاهرمو ببین میفهمی الان چقدر درکت میکنم
هرچی دلیل و برهان بیاری هم فکر نمیکنن کار بدی کردن
من زیاد خاطره دارم از اینا حتی نمیخام فکرشم کنم ک مرور شه
منی که فقط ۷ سالم بود و مامانم داشت از خونه پرچم می‌کرد بیرونی چی؟
با اینکه ۱۹ سالمه ولی هنوزم یادم میوفته دلم به حال خودم میسوزه
هنوزم شبا خوابشو میبینم و بیدار که میشم قفسه سینم درد میکنه:")
متاسفانه دلیل اصلی احساس کمبود داشتن کشتن ذوقامون تو وجودمون که همشون کشته شدن، من با خانواده ها مخالفم که چرا انقدر هرچیزیو گندش میکنن و سخت میگیرن.
این کارا در مقابل کارایی که مامانمم کرده واقعا هیچه 😐🥲🤣
من از اول بچگیم هر چی می خریدم
کل خانواده می گفتن برو پس بده
یا عوض کن
من حتی برادرم
بابام مامانم
چندروز پیش به شوهرم گفتم من از اوا زتدگیم تاالان به همه اط مادر پدر تا بچم و خانواده شوهر داشتم ثابت میکردم بابا منم ادمم من و بفهمین منم برای خودم دل دارم شخصیت و ... ولی خب حیف ک هیجکس نمیفهمه ادم
من که آنقدر مامانم تو سن کم بهم می‌گفت چرا اینو گفتی چرا اون حرفو زدی، چرا این رفتار رو کردی، چرا چرا چرا
اعتماد بنفسم رو از بین برد
فقط بخاطر اینکه دختر پر انرژی بودم و تمام دخترای اطرافم ساکت و آروم بودن
الآنم که ازدواج کردم بعد از هر مهمانی به مرز سکته میرم که چرا اینو گفتم ، چرا این کارو کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز