این اینقدر عجیبه که خودم یاد رمان های تخیلی دهه هشتادیا میفتم ولی خوب داستان واقعیه. من یه دختر عمه دارم خدایی خیلی خوشگله یعنی قبلنا تو سایت گفتم راجبش. همه چی تمومه چه هیکل چه صورت. بعد خوب به خاطر همین قیافه همسر خوب و پولداری براش اومد البته از حق نگذریم هم خودش هم شوهرش خیلی باشخصیتن اصلا خاکی و کمک کن حالا زندگیش خیلی خوب بود.چند روز پیش شنیدم میگفته به طلاق فکر میکنم چرا؟ چون همه جا از قیافش اینقدر تعریف کردن شوهرش حساس شده. درحدی که گفته پروفایل نزار وایستا عکستونزار و بعد چندبارم ازش خواستگاری شده شوهرش خیلییی گیر شدهه. مثلا اینا خارج زیاد میرن شوهرش برگشته گفته باید لباس های خیلی پوشیده بپوشی هیچکس نباید زن منو ببینه. شوهرش اصلا از این اخلاقا نداشت ولی خیلی حساس شده این بنده خداهم دلش بدجور شکسته بود. من خیلی دلداریش دادم ولی خوب عصبی بود گفتم طلاق به خاطر همچین چیزی مسخرس دختر ولی میگه من آزادی ندارم دیگه به چه درد میخوره
با تراپی درست میشه
چون از اول اینجوری نبوده شوهره
خب حق داره واقعا از یه جایی گیر دادن و محدود کردن عذاب اوره
چه بد!!
ولی کاش عجله نکنه و قبلش یه مشاوره برن
طلاق بخاطر خوشگلی نیست که بخاطر شکاکیه
ولی بهش بگو بجای طلاق دوتایی برن مشاوره
مشکل چیزی دیگس حتما به شما اینجوری گفته
خوشگلی دردسر داره
شوهرش باید به این درجه از ایمان برسه که زنش بهش وفاداره حالا هر چقدر مردم میخوان حرف بزنن
دختر عمه حالا نچرال خوشگله؟هیچ عملی انجام نداده؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز