درست بعد عقدم خونه اجاره کردیم با کلی غم رفتیم زیر یه سقف گناهه ما فقط دوس داشتن بود همین انگار عالم و ادم کمر بستن تا بشکنیم روزهایی که تو بغل هم اشک میریختیم شبایی که درد و دل میکردیم بغض میکردیم میخابیدیم روزایی که یخچال خالی طلاهایی که فروختم حتی حلقه حتی نشون میومدم نینی سایت عکس طلاهاشونو میزاشتن وچقدر من اشک میریختم و وقتایی که تو بیزون تو دست خانوما دخترا طلا میدیدم و یاد قبل میوفتادمو بیصدا دلم هزار هزار بار میشکست اما