جداشدم عزیزم
نه قابل تحمل نبود
ولی بایددد تحمل میکردم
پسرای الان نه تنهارفتار بلکه نه اهل کار نه چیزی
کلابدردنخورن
شوهرمن اینطوربود که
لباسام بایدبرطبق نظراون باشه رنگ ومدل و....
چادربایدقشنگ روسرم باشه حتی توماشین
آرایش اصلا
ولی توخونه بازدلش میخواست هم قلم آرایش کنم
لاک میزدم یهومیخواستیم بریم بیرون میگفت پاک کردی میبرمت وگرنه بشین خونخ
درس دانشگاه کار تعطیل
بادوستاجایی رفتن تعطیل
خونه اکثراقوام تعطیل
میرفتمم اینقدزنگ میزد وتلخی میکرد که نمیرفتم بهتربودبرام
خودشم ازصبح تاشب سرکار
فقط انگاریکیومیخواست که بپزه بشوره
وزیردل ودلشو پرکنه همین