شوهرم ماشینو پارک کرده یه گوشه خیابون و یه ربع ساعتی هست که رفته کاری داره و بر میگرده .
مردای کاسب صندلی گذاشتن تو پیاده رو جلوی مغازشون کنار هم . هر خانوم و دختری ک رد میشه اول تا جایی که گردنشون کشش داره دید میزنن و بعد ک از چشم دور میشه شروع میکنم درباره اعضای بدنش حرفمیزنن🥲
متوجه نیستن من توی ماشینم چون شیشه کاملا داودیه و شیشه ها هم بالا .
بخدا حالم داره ب هم میخوره 😔
دارن درباره آن ام جنسی هر کدوم ک رد میشه حدس میزنن .
و میگن کدوم کجاش قشنگ بود و حال میده چیکارش کنی و ...
بخدا اگر شوهر پاکی دارید برید طلا بگیریدش . اوضاع خیلی خرابه .
فکر هم نکنید همشون جوون و خام هستن .
کاش میشد عکسشونو بگیرم بزارم اصلا .
از هیجده ساله بینشون هست تا پیرمردی ک مو های مثل پشمک سفیده 😔
حالم بده کاش شوهرم زود تر بیاد بریم💔💔💔