فقط و فقط مذهبیا بیان یسوال مهم دارم

اره خودم جواب گرفتم 

چون واقعا چیزی ک خواستم شد ولی ن با فردی ک مدنظر باشه   خطاب میکردم ولی نشد جاش یکی شد ک همونطور ک گفته بودم شد و الان  جونم ب جونش بنده

حالا من خواهر بزرگم بیشتر با مامانم میرفتن بیرون خیلی قشنگه از ده سالگی خواستگار داشت گاهی دو تا خانواده با هم میومدن اخه اونموقع اینجوری نبود خبر بدن یهو در میزدن خواهر و مادرپسر که برا امر خیر مزاحم شدیم .یعنی مامان من کلافه شده بود انقد چای بیار ببر.اخرم یه خواستگار سمج ولمون نکردخواهرمم چون دوستاش اکثرا ازدواجی بود خودش راضی بود.ولی الان میگه من عجله کردم .خیلی اذیت شد تو زندگی الان پسراش بزرگ‌شدن پشتشن یکم شوهرش و مادره جمع کردن خودشونو.