دیگکارم داشت ب جدایی میکشید
فرض کنید حدقل یا هرروز یا یک روز درمیان دعوا داشتیم!! همش اسفند دود میکردم این کار اون کار فایده نداشت ۵تاخواهرشوهردارم با یکیشون بیشتر ارتباط داشتم سر این دعواها همش بهش زنگ میزدم که با داداشش حرف بزنه اخلاقش درست کنه خلاصه این خواهرشوهرمو مثلا بزرگتر میدیدم و همش ب حرفاش گوش میدادم !!
ی روز نشستم تموم دعواهامون نوشتم همه رو ریشه زدم ک به چه دلیل این دعوا درست شد؟؟ همه اسم از خواهرشوهرم بود
یه نمونش مثلا به من میگفت عه این کاررخیلی خطرناکه این کارکردین بعد ب شوهذم میگفت جیزی نیست بابا خوب کردین انجامش دادین!! و سر این کار من ده بار با شوهرم دعوا کرده بودم ک چرااانجام دادیم؟؟؟؟ بعدخانم پیش خودش گفت عالیه😐 خیلی چیزای دیگم هست ک تو کامنتا حرفش بیاد میگم
خیلییی دعوا و بحث ها بااین زن۴۵ ساله که مثلا خاهره و سنشم بالاس داشتیم خلاصه دیگ دوماه پیش نشستم ب شوهذم گفتم من مجردی پادشاهی میکردم الانم برم خونه بابام همونم پادشاهی میکنم نهایت شوهر نمیکنم یا هرچی ولی من تن به این زندگی با سایه عفریطه نمیدم یا من یا اون.اگ میخای ادامه بدیم قطعا رابطه با خاهرت باید داشته باشی ن تماس ن هیچی دعوای کامل..دیگ شوهرم قبول کرد با خواهرش دوماهه قهرن(الباقی خاهراش و خانوادش هم زیر سلطه ی ملکه باهامون قهرن ب درک) خداشاهده خدارشکر خدارشکرررر این دوماه هیچ دعوایی نداشتیم اصلا انقد زندگیمون شیرین شدهههه تازه دارم میفهمم ی ادم واقها چراانقد باید بد باشه())😵💫😵💫😵💫دلم میخا هرچه رودتر داداشم بزرگ بشه براش زن بگیریم و اون عفریطه ها با چشم کورشون ببینن ما باهم چ رفتاری داریم
اخه تا چیزی میشد میگفتن ما اینجور نیستیم حالا تو بعدا با زنداداشت ایمجور باش😐😐خودشونو بهترین ادمای دنیا میدونستن خدا رحمتشون کنه با رفتنشون. تازه زندگی متاهلی ما شروع شد🪬🫠