تازگی ها احساس درماندگی میکنم خیلی دست تنهام مسئولیت بچه هام خیلی سنگین شده همه ی وقتم داره برای بچه هام میره بقیه ش هم به کارهای خونه.
همه ش سر کاره و داره میدوئه وقتی هم بهش میگم همراه نیستی میگه من میام میشینم تو خونه از آسمون برامون برسه.یعنی واقعا همه برای داشتن یه زندگی معمولی این همه جون میکنن؟.من که باهاش سرسنگین شدم به خدا اصلا هم دوست ندارم دیگه باهاش صمیمی باشم وضع مالیمون خوبه خداروشکر ولی تو زندگیم احساس خلاء میکنم😢😢