من اصلا مجبور نبودم ولی بخشیدم
من خیلیم خوب زندگی میکردم
مثلا همه میگن اگه طلاق بگیریم ممکنه بچهها رو بهمون ندن یا مشکل مالی داریم یا خانواده خودمون نمیذارن جدا و مستقل زندگی کنیم یا فامیل دوری میکنن و هزار تا مشکل ولی من تو مراحل دادگاه خودم با بچهها م زندگی میکردم مشکل مالی نداشتم هیچ کس نیومد بگه مثلا چرا ساعت یک شب بیرون بودی حتی شده مهمون داشتم ماشین نداشتن ساعت ۲ نصفه شب اونا رو رسوندم خونه تنها برگشتم منظورم اینه آزادی کامل
حتی تو شهر خودم نبودم و شهر شوهرم موندم راحت راحت بودم ولی بخشیدمون ارزششو داشت