یه ماشین مدل پایین داشتن موتور خراب شده بود مام درخال خرید ماشین بودیم شوهرم گف پول ماشین رو بده بزارم رو ماشینم شمام هرجا خواستین برین باهاش
بعد خرید ماشین سالی دوبار رفتن مسافرت به مام نگفتن هفته ای یه بار رفتن گردش کوه و اینا
الان دوهفته خراب شده ماشینمون
مادرشوهرم گف ماشینمون خیلی خوب بود از دستمون درآورد شوهر منو میگه ها😐😐😐
شوهرم به پدرش گفته هرچی بگی همون کارو بکنم میخوای بخرم بدم گفته نه من دیگه زانو درست حسابی ندارم نمیتونم رانندگی کنم
اماااا مامانش دیشب گفته پدرت میگه بدون ماشین موندیم و فلان به شوهرمم برخورده گفته پول ماشینتون رو میدم دست از سرم بردارین
در حالی که پدرشوهرم نگفته 😐😐
چقدر یه آدم میتونه عفریته باشه