یکی از همسایه ها یه مردی بود سه تا بچه داشت
رفت افتاد دنبال یه خانوم متاهل
هر دو طلاق گرفتن و با هم ازدواج کردن
زنه مرده خیلی تلاش کرد زندگیشو حفظ کنه ولی نشد
زنه هم رفت شوهر کرد و سریع صاحب بچه شد
دو سال بعد مرده تو خونش آتیش گرفت و مرد
زن سابقش شوهر جدیدش رو ترک کرد بیاد سه تا بچه شو بزرگ کنه .بچه جدیدشو ول کرد
ولی شوهرش طلاق نداد و برگشت سر زندگیش
بچه هاش آواره شدن .هر بچه یی خونه ی یه عمو افتاده
خیلی دردناکه حال بچه هاش
اولین کسی بود که بعد از مرگش خواستمبگم خدا نیامرزه
ولی بعدش باز میگم شاید اشتباه قضاوت کردم
خدابیامرزه من چکاره م