سلام ما تا نامزد کردیم اقا تصادف کرد و چن سال بیکار بود و..من با بی پولیش ساختم ن طلایی ن لباسی و ن هیچیزی....تا اینکه هر جور شد رفتیم سر زندگیمون با ی عالمه قرض مجبور شدم ۱ سال با خانوادش زندگی کنم تا پول پیشمون اوکی بشع از طرفی چقد جون کندیدم تا قرض جهزیه تموم بشع و....حالا از همه جیمون زدیم تا ماشین خریدیم و.خلاصه تو هر شرایطی پشتش بودم و هیچ وقت غر غر نکردم بخاطر کمبود هایی ک بوده
حالا مشکلم اینه ک الان شرایط داره بهتر میشه بفکر من نیست اصلاااادندونام خرابه دانشکاهم جا موندم وبخاطر کارم لب تاب میخام
ولی تا بحث کار میشع مبگه بچمون واجب تره نمیدونم شرایط کار کردن نیستو میگم لب تاب بخرم برام قسطی میگه بزار ی نفس راحت بکشم تا موقع اون من جیک نزدم ولی اون حاضر نیست برا من کاری کنه انگار میترسه من مستقل بشم