سلام
۱۸ سالمه شوهرم هم ۲۶
۲ سال ازدواج کردم ۱۶ عقد ۱۷ عروسی
بچه هم ندارم
قبل اینکه ازدواج کنم هیچی از ازدواج نمیدونستم
ازدواجمون سنتی و خیلی سریع رخ داد
وقتی ازدواج کردم حسابی به مشکل خوردم از همون دوران عقد مشاوره رفتیم
از همون دوران به طلاق فکر میکردم
و الان حس میکنم اگه بهم نخوریم واجبه
مشکلاتمون رو دونه دونه حل کردیم
ولی هنوز هم مونده و هنوز هم مشاوره میرم
من آدم احساساتی ام
دوست دارم همسرم بهم توجه کنه و وقت بگذرونه
ولی اون اینطوری نیست بیشتر درگیر پول و کار و ..
بیشتر زمان رابطه و مسائل زناشوئی توجه میکنه
وقتی میاد خونه بیشتر حواسش به کاراشه
همیشه من گفتم بیا حرف بزنیم
همیشه من بهش گفتم بیا بغلم کن
بیا با هم بریم بیرون و...
ولی به جاش هر چی که میخوام رو میخره
علاقه اش رو با خرید نشون میده و کار ها و زحماتی که توی شغلش انجام میده
میگه من همه این زحمت هارو میکشم برای زندگیمون
آدم سفتی نیست و شیطون و شاد است ولی اهل توجه نیست
اما من بازم توجه میخوام
مشاوره که میرم میگفت من باید یکم توقع ام رو کم کنم
و همسرم توجهش رو بیشتر کنه
ولی اون نمیتونه و منم نمیتونم
شوهرم خیلی آدم خوبیه دوستش دارم
مسئولیت پذیره
مستقل است
خانواده خوبی داره
چشم پاکه خدا ترسه و ..
خوش اخلاقه و شوخ طبع
ولی من دوست دارم بهم توجه کنه
حس میکنم داره درونم کمبود ایجاد میشه
مشاوره بهم میگه اینهمه ویژگی خوب داره اینم بدش است ولی من برام مهمه
مشاوره منو می ترسونه میگه مرد های الان مسئولیت پذیر نیستن و چشم پاک نیستن و ... شوهرت رو نگهدار
یا مثلا بهم میگه بزرگ میشی این هیجانات و احساساتت کم میشه و پول و این چیزا برات مهم میشه
ولی من فکر نمیکنم این طور بشه
الان میخوام بپرسم نمیشه مردی هم مسئولیت پذیر باشه هم وفادار هم توجه کنه؟ و احساسی باشه؟
یا منکمال گرا هستم و میخوام همه چی رو با هم داشته باشم؟
یا این مسائل فقط مربوط به دوران نامزدی که هر دو برای هم جدید هستن؟
یا مرد ها کلا خیلی اهل توجه نیستن؟
و فقط رابطه زناشویی براشون مهمه؟
دیگه واقعا خسته شدم
چند بار به خودکشی هم فکر کردم
لطفا اگه میشه به سوال های من جواب بدید
تا من از سردرگمی در بیارم و بتونم یک انتخاب درست بکنم