۴ روز اول ازدواج چیه من یه سال نامزد بودم خون تو شیشم کردن بخاطر اینا یه سال از ته دل نخندیدم نمیدونی که چین خدا ازشون نگذره
۴ روزه جهاز آوردم اومده نشسته بخاطر این مادر خواهرم اینا نیومدن کمکم نشسته زل زده
نگو دختر اینا کفره
همه چیز دست خداست اگه خدا نخاد برگ از درخت نمی افته
یکم صبر و تحمل داشته باش
ما خانما متاسفانه فقط شوهرامونو میخاییم و دوست داریم ازدواج که کردیم فقط شوهرمون باشه تو زندگیمون و دیگه خانوداش حذف بشن نمیشه که اینطوری اونم خانوده ای داره همین طور که ما هم داریم
یکم صبر و تحملت رو بیشتر کن اما سیاست هم داشته باش نمیدونم در روز چقد میاد خونتون ولی یکم سیاست به خرج بده تا وضعت بدتر از این نشه
من هم شیش ماهه عروسی کردم همسرم خونه ای از خودش نداشت جهیزیه هم نداشتیم و نداریم از کل جهیزیه فقط من سرخ کن و جاروبرقی و ماشین لباسشویی خریدم همسرم هم تلویزیون خرید داریم با خانواده همسرم زیر یک سقف زندگی میکنیم با هم میدونی چقد سخته؟میدونی منم دلم لک زده خونه خودمو داشته باشم و وسایل خودمو توش بچینم.تو خونه خودم غذایی که دوست دارمو بخورم؟خیلی سخته که برا یه دوش گرفتن تو خونه خودت راحت نباشی یا نتونی دو دقیقه چرت بزنی به خاطر اینکه از شیش صبح داری فعالیت میکنی و درس خواندن هم برات سخت باشه فقط به خاطر اینکه خواهر شوهر و بردارشوهر ت با بچه هاشون هر روز اونجان و سروصدا زیاده تو خونه من هم برام سخت بود ولی دیگه عادت کردم و برام عادی شده اما همیشه هم می‌دونم که چرخ روزگار همیشه اینطوری نمیچرخه برام بالاخره منم یه روزی میرم خونه خودم با خیال راحت دوش میگیرم با خیال راحت تو یه خونه ای که سکوته چرت میزنم اما صبر و تحملم رو بردم بالا ولی اینکه شما میگید تو خونه خودتون هستید و اون میاد اینجا این دیگه خیلی فرق داره و همسرتون خیلی نقش داره تو این موضوع اما می‌دونم سخته اما اینجوری کفر نگید اینجوری فکر نکنید اگه من هم میخاستم اینجوری فکر کنم به خاطر شرایط زندگیم که تا حالا هیچ امیدی به زندگی نداشتم
عزیزم من امروز یخچالم نصب کردن من تلویزیونم نیومده میزاشت وسایلمو میچیدم جم و جور میکردم خودمو پیدا میکردم میومد ۱۰ روز میموند اگه چیزی میگفتم من خودم خونه اونا زیاد خوردم فقط الان وقتش نبود که کارام مونده فقط درگیر غذا و ظرفم
