بخدا خیلی وضغیتشون بد بود یه دونشون هم خوب نبود من با چهارتا بانک کارکردم شوهرم دیگه نذاشت برم
جالبش میدونی کجاست راحت شماره دخترا رو میتونستن پیدامچکنند باهاشون رفیق میشدن کدملی شون رو میپرسیدن وشمارشون رو برمیداشتن به یه بهانه ای زنگشن میزدن اوه من یکیشون رو تبعید کردم به شهر دیگه به منم که همکارشون بودم پیشنهاد دوستی ورابطه دادن منم سریع به حراست گفتم حراست سریع تبعیدش کرد حقش بود
بسنگی ب طرفت داره
قبل ازدواج باهاش خیلی بیرون برو بشناستش قشنگ
شوهر من خیلی با درک و شعوره مسئولیت پذیره دلسوزه
ولسه همین راضیم
مجردیم خ خوش گذشت اما ازدواج با کسی ک دوسش داری ی چیز دیگه س
همه چی ب طرفت بستگی داره باهاش آشنا شو حداقل ۱ سال بعد تصمیم بگیر
چه میدونم چهارتا بانک کارمیکردم یه دونهشون سالم نبودن
وا خب شما چرا قانع شدی توافق کنی؟ بگو هم حق و حقوقمو میخوام هم مهریهمو!
سفر هم وظیفشونه ببرنتون
بجاش از خونه دنگ برندارین چون هزینه ای هم ندادین شریک نیستین درواقع
بگین این شرایط منه کنار میاین که ادامه بدیم اگه نه خدانگهدارتون
۱۴ تا سکه و خونه که خیلی بهتره
دومی خیلی بهتر و منطقی تره
از دستش نده به نظرم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز