دمت گرم انشالله یه آدم لایق و خوب مث خودت نصیبت بشه... من خودمم مادرم دخترمم جوونه... دوباره یه خواهر جوونم دارم من خودم ازدواجم سنتی بود خیلی اذیت شدم چون شوهرم همه جا دوراشو زده بود بعد اومده بود سراغ من.. الان تو محلشون با همه ی دخترای محل خاطره داره و تین منو خیلی اذیت میکنه خودش میگه جوون بودم و همشونو واسه لاس زدن میخواستم... البته الان خیلی ازش راضیم و خداروشکر خیلی همو دوست داریم ولی خب چند سال اول زندگیمون خیلی تنش داشتیم
حالا هم خواهرم با یه پسری آشنا شده و با هم دوستن خواهر منم خیلی پاکه و واسه خودش خط قرمزایی داره از همون اول به پسره گفته بود اگه دنبال روابط اشتباهی من اهلش نیستم... بعد از ۶ ماه پسره گفت منو به مادرت معرفی کن (البته خواهرم از همون اول جریان رو به من و مامانم گفت) و ما هم بهش اطمینان داریم حتی چند بار اول که سرقرار میرفتن منم یواشکی از دور هواشونو داشتم (پسره نمیدونست منم هستم ولی خواهرم خبر داشت) و یه جلسه با مامانم تو کافه قرار گذاشتن و حرف زدن... بعد از یه سالم مامان پسره و مامان من همو دیدن و حرفاشونو زدن... و قراره به امید خدا چند ماه دیگه جدی تر بشه.... ولی بازم خیلی نگرانیم