من هیچ هدفی ندارم. اون کاری رو هم که دارم انجام میدم و درسی که میخونم رو هم دوست ندارم اما هدفی هم ندارم و نمیدونم دارم چیکار میکنم اصلا
خیلی بی تمرکز و بی دقتم و همین باعث عدم مسئولیت پذیری در من شده. هیچی بلد نیستم. و یه جورایی تو دنیا فانتزی خودم هستم اما واقعا نمیدونم چیکار باید کرد. خیلی هم ترسو و بی جسارتم. از همهچی میترسم از رانندگی از انجام یک کار، از حتی بیان حرفم از رفتن سمت کاری که دوست دارم.
یک آدم به شدت ضعیف. هیچ تفریحی و هیچ دوستی هم ندارم یعنی میخوام بگم خوشگذرونی و به اصطلاح جوونی هم نمیکنم. همش خونه، محل کار همین. همش ور دل مامان بابام اما نمیدونم چرا اینجوری ام؟ چجوری باید خودم رو تغییر بدم؟این سردرگمی داره نابودم میکنه. بهترین روز های عمرم داره به کسل ترین حالت ممکن میگذره.
به شدت خودم و اطرافیانم رو خسته کردم