قبلا شغلش جوری بود اکثرا مواقع خونه بود خوابش ب موقع و … اون موقع بچه نداشتیم از وقتی پسرم دنیا امد شغلشو عوض کرد و راننده ماشین سنگینه بیشتر مواقع تو جادس منم با بچه یسره تنها الان یسال میشه بچمون دنیا امده یکساعت نگه نداشته کل شب بیداریو …همش گردن خودم بوده یبار منت نذاشتم درکشم کردم که خستس بچمونم ب خواست خودش بوده مدام درحال منت گذاشتن سر اینکه من بخاطر شما میرم سر کار عین بچها درحال بهانه گیری خستم کرده دیگه جدیدا بهانش اینه مریضم وقتایی که خونس یا میگه سرماخوردم یا میگه مسموم شدم بچه رو‌نیار پیش من مریض میشه میره اتاق مثلا بخوابه صداش میاد میره تو گوشی چند ساعت یهو امروزم ناهار قرار شد ببره بیرون ساعت ۱ شد دیدم خبری نیست همچنان تو اتاق پتو رو کشیده رو‌کله اش اوردم کباب درست کردم. برنج صداش کردم بیا بخوریم امده بجای تشکر کباب نپخته برنج اله من معدم درد میکنه منم گفتم اگه گشنت نیست پاشو مراقب بچه باش من ناهار بخورم قهر کرد دیگه نمیکشم واقعا
بیا بغلم غصه نخور
شوهرت کشش این کار نداره
استارتر من درکت میکنم سخته تنهایی
پلی باور کن الان پای درد و دل همسرت هم بشینی ایشون هم خستس 😀
منم بخوام بگم یه کتاب میشه....🥲
شوهرتو عادت دادی هیچ مسئولیتی تو خونه نداشته باشه. هر کاری هم میکنه فکر میکنه لطف کرده. کم کم باید عادتش بدی مسئولیت بعضی از کارای شما و بچه و خونه و... به عهده بگیره. چون تا به حال کاری برات نکرده مسئولیت پذیر هم نیست
افسردگی نگرفته؟
من خسته ترم حتی یروز نگفته خسته نباشی دستت بشکنه تنهایی بچه بزرگ میکنی شهر غریب ۳ ماهه من نتونستم ی ارایشگاه برم بعد میاد شامو ناهارش اماده لباسا شسته اتو کشیده مرتب میره اتاق مثلا بخوابه بچه رو اروم میکنم میگم بزار راحت بخوابه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز