معروف ترین کتابفروشی شهرمونه
و مال یه آقای مسن حدودا شصت هفتاد ساله هست
من چندسال پیش اولین کنکورم بود و امسال که میخوام کنکور بدم باید کتابامو عوض میکردم حتی کتاب درسی هامو
حدودا یک هفته پیش رفتم این کتابفروشی گفتم کتاب درسی دارین که گفتن فقط سال اخرو داریم
اون لحظه خیلی بهم ریختم چون دیگه مطمین بودم هیچ جا گیرم نمیاد
به دختر خانم فروشنده با ناراحتی و غمی که تو چهرم بود گفتم حالا چیکار کنم کتابام همه قدیمین مال چندسال پیشن بدرد نمیخورن الآنم دانشجو ام وقت هیچی ندارم چندروزه گشتم پیدا نکردم
خلاصه دختره هم دلداریم داد گفت از سایت های داخل اینترنت پیدا کن یا دسته دوم
و فقط یه کتابی که داشت همونو خریدم
این آقای مسن موقع حساب کردن باید پیشش میرفتم ، ازم پرسید دانشجو ای ؟ گفتم آره و ازم رشتمو پرسید
بعد گفت دوباره میخوای کنکور بدی که گفتم آره و برام کلی آرزوی موفقیت کرد🥺
خلاصه کتاب ها رو هم که نداشتن بعدا از یه سایت سفارش دادم که تخفیف خورده بود
یه کتاب کمک درسی هم میخواستم فیزیک که موقع ثبت سفارش یادم رفت اینم بزنم
بعدش کلی ناراحت بودم چون اینمدت خرجم خیلی شده بود
اگه جدا هم سفارش میدادم با پول کرایه پستش همون میشد
خلاصه که امروز رفتم ناچاری همون کتاب رو حضوری از همین کتابخونه بخرم
و این آقای مسن صاحب کتابفروشی هم بود
مشخص بود منو یادش مونده
وقتی کتابو بهش دادم برای حساب کردن کلی باهام گرم گرفت
آخر بار که حساب کرد گفت دخترم فلان قیمت بوده من کمتر برات زدم منم خوشحال شدم و با خنده ازش تشکر کردم
بعد که نگاه کردم دیدم دقیقا اندازه همون تخفیفی که تو سایت دیگه غصشو میخوردم چرا سفارش ندادم تخفیف بهم داده و اصلا موندم یلحظه چون تخفیف نداشت کتابش هم
الان اومدم خونه دیدم ده تا بوک مارک که اسم مغازش روشه هم برام گذاشته ته پلاستیک 🥺😍
نمیدونین چه خوشحال شدم ، از اینکه هنوز آدمهایی هستن که خوش قلبن...این آقا چون میدونست من دانشجو ام و قطعا مخارجم زیادن بهم تخفیف داد و من بیشتر از رفتار پدرانه اش حس خوبی گرفتم
خواستم این حس خوب رو با شمام به اشتراک بذارم🥺😍