عزیزم من تایپیکای قبلیتو کما بیش دیدم. خودتو اصلاح کن. وگرنه خیلی زودتر از چیزی که فکرشو میکنی به آخر خط میرسین و باید جدا بشین.
مثال میزنم
الان اون آسانسور پر از دختر باشه چه مشکلی داره شوهر تو سوار بشه؟ واقعا انتظار داری اینهمه پله رو بالاو پایین کنه که تو ناراحت میشی؟ یا منتظری دانشگاه آسانسور رو زنونه و مردونه کنه؟
تو حساسیتت زیادنیست عزیزم فاجعه هست.
اگر نمیتونی حساسیتت رو کم کنی رهاشکن بره دنبال زندگیش. اسیر که نیاوردی قربونت برم.
ذکر نمیخوای به اینجا برسی چاره ای نداری جز اینکه خودت رو اذیت کنی ولی به شوهرت گیر ندی و توی این موضوعات سکوت کنی. سکوت کامل. اگر نمیتونی تحمل کنی برو یک گوشه گریه کن ولی به شوهرت گیر نده.
شوهر من کارش گاهی اوقات با خانماست یادم نمیاد یک بار بهش گیر داده باشم. یا اذیتش کرده باشم. چیکارکنه شغلشه کار نکنه؟ چون من ناراحت میشم؟
چه منطقی پشتشه؟!