داداش و زن داداشم قبل عقد نزدیک دوسال همو میشناختن
بعدش که ما رفتیم ببینیمش داداشم نیومد چون ماموریت بود
زن داداشم حرف خاصی نزد در حد همون حرفای معمولی
ولی چند بار بهمون گفت میخوام فقط با خواهرای فلانی برم بیرون که من و خواهرام رفتیم باهاش خیلی دختر زرنگی بود ماشالا 😅😅😅چند بارم با مامان بابام
حتی دوستای داداشم هم مجرد هم متاهل دعوت میکرد با هم میرفتن بیرون