این داستان : فرار مادر شوهر و از رو رفتن ( برای اولین بار در تاریخ)
خدا لعنتش کنه زنیکه اشغال
گند زد به امنیت و حس امنیت که داری
فقط میکنم حالا حالا ها تتو بدنت میلززع از این ترس
من خودم کلید خونمون به مادرشوهرم دادم
هروقت دوست داشته باشه در و باز میکنه میاد
ولی خییییلی مراعات میکنه
درضمن منم کلید خونه ی اونا رو دارم و هروقت بخوام میرم
ولی مادرشوهر شما کار خیییلی زشتی کرده
واییییییییییی برگااااااامممممممممممم باورم نمیشهههههههههه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣امیدوارم شوخی باشه
شبیه سریال ترکیای خنده داره
با احترام واقعا نمیدونم چرا باور نمیکنم
خوبه که همسرت بود وگرنه از ترس شاید اصلا نمیگفتی کیه 😂😂😂
اگه کلیدو ازش بگیرین ممکنه اونو اضافه کرده باشه
بهتر قفلهاتو نو عوض کنین
قفل و عوض کنید
مادرشوهر من یبار چنان محکم در میکوبید و اسممو صدا میزد فک کردم مسئه مرگ و زندگیه
تصور کن تو اپارتمان با صدای بلند همزمان اسممو میگف و میکوبید به در همسایه ها اومدن بیرون بهش گفتن چ خبرته
😂😂😂😂😂 مردم از خنده از تصور فرار مادرشوهر توی کوچه😅🤣🤣🤣
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز