من و خواهر همسرم همکاریم . تا قبل از ماجرایی که میخوام بگم روابطمون خوب بود و من واقعا همیشه هواشو داشتم
میونه خواهرش با مدیرمون خیلی بد بود
یه روز حسابی دعواشون شد و درخواست داد بره یه قسمت دیگه
همون روز در حالیکه عصبی بود یه هو اومد تو اتاق و با من جلوی همکارا داد و بیداد کرد و گفت: بسه دیگه هی دارین زر زر پشت سرمن حرف میزنین!!
خب
وا جو گرفتتش؟
من به شدت جا خوردم و گفتم این چه حرفیه ؟ من همیشه پشت تو بودم. جون رضا اگه پشت سرت حرف زدم .
اونم گفت الکی قسم نخور و رفت
از اون روز با من و همه بچه های اتاق بیخودی قهر کرده . در صورتیکه ما باهاش کاری نداشتیم
بزار بگه خواهرشوهره دیگه خواهرشوهر منو نمیگی من بعد از ۵ سال حامله شدم وقتی فهمید عقد بود گذاشت حامله بشه بعد جلو من همه اش میگه من خودم و شوهرم اقدام بودیم که حامله بشم چون ته تغاریه خیلی ناراحتم قطعا در آینده خانواده شوهرم بچه اونو بیشتر از بچه من دوست دارن ولی با اینحال من کاری بهش ندارم حرفم میزنه جوابشو نمیدم
بخدا من از اون روز اصلا باهاش برخوردی نداشتم
جز چندبار که از کنار هم رد شدیم و روشو برگردونده
ولی نمیدونم چی تو گوش مامانش خونده که ناراحتن و حتی تو یه ماجرایی به خانواده من که عمری در مقابل همه چیشون گذشت کردن و حتی تو حفظ روابط پیش قدم شدن بی احترامی کردن
شاید یکی پشت سرت بهش حرف زده از این پدرسوختگیا زیاد دیدم محل کار، یه سری دوبهم زن، آره هر چی که هست نذار به خاطر زیرآب زنی غریبه ها دلخوری بمونه حتی اگه حق با توعه
ای کاش روزی که اومد تو اتاق اینجوری گفت تو جواب نمیدادی
شاید اصلا مخاطب تو نبودی
ولی الان جلوی مادرش حتما باهاش حرف بزن
از اونور همسرم هم به شدت از بی احترامی مامانش به خونواده م که یه جورایی ابروی همسرم رو برد ناراحته و چون خواهرش و خانواده ش و بچه بازیاشونو میشناسه کامل سمت منه و ارتباطش رو با خونواده ش کم کرده و به منم میگه به هیچ عنوان پیامی زنگی چیزی نمیزنی و لازم نیست تو توضیح بدی
اما از اون ور مامانش ۲ بار زنگ میزنه بهش اعصابش رو خورد مبکنه و گله میکنه که چرا نمیای و بری و چرا با ما قهرین؟!! همسرمم میگه هرچی توضیح میدم حرف خوذشو میزنه.
همسرمم گفته که خودتون قهرید و حالا هم تبعاتش رو بپذیرید ولی یادش رفته بگه که خواهرش اومده با من تو محل کار داد و بیداد کرده
دقیقا همین اتفاق افتاده. بقرآم الان من دلم شکسته. اما اون قهر و طلبکاره
آخه زورم میاد که مامانش ندونه دخترش اومده سر من داد زده. همسرمم تو این دوبار تماس همه چی رو بارشون کرده ولی این یکیو هی یادش میره که بگه اصلا شروع ماجرا این بوده
شما نمیتونی از اون قسمت بری ؟
هرچی بیشتر ازش دوری کنی برات بهتره
عزیزم به خاطر بی احترامی به خانوادت تا جایی که میتونی کوتاه نمیای یا متوجه میشن یا روابط تیره بمانه بهتره
نمیشه که هر کی از هر جا دلدرد گرفت بیاد سر ما خالی کنه و به خانوادمون بی احترامی کنه
به همسرت هم بگو فقط به خاطر تو هست که بابت این رفتارها نه زنگ میزنم نه پیام میدم
ولی بخواهد ادامه دار باشه طور دیگه ای رفتار میکنم
