ما سنتی بهم معرفی شدیم و همو پسندیدیم تا اینکه آقا گفت تو تو دوره ی عروسی جدا شدی من عقد بودم و فلان و به درد هم نمیخوریم.
بعد سر یه کاری تو ادارمون من بهش پیام دادم اونم گفت بریم چایی بخوریم خلاصه گفتم نه
دوباره رئیسمون گفت باید فلان بخش بری منم رفتم بهش پیام دادم اون بخش چجوریع
چون نمیشناسم بقیه رو توضیح دادو و در آخر
گفت بیایین بریم بیرون و کافه
بعد قبول کردم
الان راجع به خانوادش و خودش میگه اما مستقیم اسم ازدواج نیاورده منم نپرسیدم چون یه جوریه
بیرون که میریم از کارش میگه و خودش
بچه ها قصدش چیه به نظرتون
چیزی خارج از عرف نگفته