دیگه نمیدونم چه کنم مشکلات همینطوری بیشتر و بیشتر میشه
منم جاهای فرسوده تر قرار میگیرم
از شدت ناراحتی الان از خواب بیدار شدم و حتی نمیتونم درست نفس بکشم
استرس داره منو میخوره
چقدر دلم خانواده میخواد
دلم مامان بابای مهربون میخواد
بغل و محبت و توجه نیاز دارم تو این دوران
حس میکنم دارم از این روانیایی میشم که روانشناسم کاری نمیتونه کنه براشون
خیلی به کمک نیاز دارم حتی اینکه کسی برام وقت بذاره باهام حرف بزنه یه دنیاس برام