راجب دیوانگیه خوبه ؟ببخشید زیادی چندشه 🥲🥲🥲
خنده چندش
چرا ترسیدین؟
بخاطر خون پام؟
بوشو هنوز حس میکنم
من عاشق این بوام
حیف که الان دستام و دهنم بستس وگرنه دوست داشتم اون قسمت از پامو که خون اون بچس و بو بکشم بیشتر
عاشق این بوام
کاش میشد یه بار میدادم شماهم میخوردین و بو تا میفهمیدین چقدر خوبه اونوقت دیگه به من نمیگفتین دیوونه زنجیری
میفهمیدین چرا انقدر عاشق بچه هام
من اونارو نمیکشمااا...
اونا روحشون هنوز هست همشون اینجان هنوز هرجا میرم باهام میان
باهام حرف میزنن ....
اما شبا...شبا عصبیم میکنن نمیزارن بخوابم با صدای گریه مضخرفشون
شبا اول مجبورم چشمامو ببندم همشون رو خفه کنم بعد بخوابم
اما تو خوابم هستن ....
تو خواب میخندن و بازی میکنن خبری از گریه نیست اونجا خوشحالن درست مثل وقتی که از پیش خانواده هاشون دزدیمشون
بچه پیش خانوادش خوشحاله
مثل بچه من اونم پیش من میگفت میخندید اما اخرین بار که جنازشو دیدم خنده رو صورتش نبود دیگه
دیگه از خنده بچه ها بیزارم بعد از دیدن لبخند خشک شده دخترم
لبخند اونا منو بیشتر تحریک میکرد برای کشتنشون
باید خنده رو روی لباشون خشک میکردم
چون دیگه دخترم نمیخندید