ولی دوستام نه
من افسردگی دارم
اعتمادبنفسم کمه
یه دختر درونگرام
بی سرو زبونم
رفته بودیم کاشان با دوستام اکیپی من ناراحت بودم سر یه قضیه ای ولی اصلا نشون نمیدادم و میگفتم میخندیدم اما دوستام نمیدونن من افسردم تا پامو میزارم خونه میرم تو لاک خودم و دائما گریه میکنم شخصیتمم یه دختره فوق العاده اروم و درونگراست
تو کاشان یگوشه وایساده بودم تو فکر بودم که یهو یه فروشنده که پسر جوونی ام بود بهم گفت ناراحت نباش درست میشه اومدی اینجا خوش بگذرون ، بعدش بهم لواشک داد بغضم گرفت
هر غریبه ای که قیافمو میدید انگار متوجه میشدن حال روحیم خوب نیست غیر دوستام
خیلی تو فکر میرم
همه به زبون اومدن که چرا انقد درونگرام ولی من اینجور نبودم دوساله بدتر و بدتر میشم همش بفکر خودکشی ام
تو کاشان همش به این فکر میکردم خودمو از بلندی پرت کنم پایین