خواب دییدم یه پیرمرد زشت با صورت سرخ و شاخ یه جایی نشسته واسه نردم نسخه و دعا میده از اونور مردم ساده هی پرستشش میکنند بهش سجده میکردن
یکی به من گفت برو کار تو هم راه بندازه نزدیک شدم ترسیدم هی چهار قل خوندم سوره ها اولو خوندم هیچی نشد
تن صدامو بالا بردم با قدرت خوندم و به سوره اخر رسیدم یهو همشون ناپدید شدن هم شیطان هم اون ادما که پرستشش میکردن
معنی خوابم چیه؟شیطان یه لباس خاص نتنش بود خیلی به فکر منو فرو برد نمیشه هم اینجا بگم میترکم