2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

فصل یکش فوق العاده اسسسسس هرچی بگم کم گفتم فصل دو اعصاب خوردی داره اما در کل ببینش

اونجا که فکرت به عایشه خیانت کرد و داملا رو آورد اعصابم خورد شد دیگه نمیخوام ببینم همینطور چرت میره جلو ..با داملا اکی میشه؟

اسپویل کنم یکم جلوتر حالت از خلیل ابراهیم هم بهم بخوره؟😐😂

اونم خیانت میکنه ؟پس کلا دیگه نمیبینم خوب شد نتم نمیره ..تو اعصابت خورد نمیشه نگاه میکنی ..چقد مردا کثیفن

حیفم میاد اینهمه نگاه کردم لاقل ببینم اخرش چی میشه😂😂

نه من دیکه نمیبینم حالم از پررو بودن فکرت بهم خورد نزاشت زن بدبختش پاشو بزاره بیرون رفت اونیکی رو آورد..عایشه هیج کار نمیکنه ؟اصلا فکرت تلاش نمیکنه عایشه برگرده ؟

نه من دیکه نمیبینم حالم از پررو بودن فکرت بهم خورد نزاشت زن بدبختش پاشو بزاره بیرون رفت اونیکی رو آو ...

نه اصلا فکرت کلا قیدشو میزنه عایشه خیلی تلاش میکنه برگرده تا اینکه فکرت با داملا ازدواج میکنه عایشه رفت با دشمن فکرت که فکرتو به خاک سیاه بنشونه😂

نه دقیقا همونجام که داملا رو آورد خونش چون حامله نمیشه خیانت میکنه ؟

نه قضیه اش طولانیه تو ی درگیری به زینب چاقو میزنن دیگه حامله نمیشه 

زینب میگه خلیل ابراهیم بچه زیاد دوست داشت باید جداشیم خلیل میگه اینکارو نکن و فلان خلاصه زینب پافشاری میکنه جدا میشن زینب برا اینکه خلیل تنها نباشه میره دوستشو میاره برا خلیل 

خلیل برا اینکه حرصشو در بیاره میگه باشه با همینی که تو پیشنهاد دادی نامزد میکنم 

در این حین زینب هم با یکی دیگه نامزد میکنه 

خلیل با اون دختره ی شب میخوابه 

بعدش خلیل و زینب جفتشون نمیدونم چی میشه پشیمون میشن برمیگردن به هم میگه بیا دوباره ازدواج کنیم سر شام نشسته بودن خلیل دست زینب حلقه کرد یهو دختره اومد گفت من از خلیل حامله ام :) 

فعلا منتظر قسمت بعدی ام واکنششون چیه 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز