ب روت نمیارم . آخه چرا باید بگه
از اون اولم میدونستم گیره هنوز ولی نمیدونم چرا قبول کردم
ما سنتی اشنا شدیم و اون بخاطر مشنگ بودنم و اینکه براش بچه بیارم و فحش خور ننش بشم منو گرفت دلم بحال خودم میسوزه
همیشه خاطرات اونو تعریف میکرد برام بعد مثلا بجای اسم اون اسم دوست صمیمشو میگفت مثلا بجای شقایق میگفت سامان
خیلی اشتباه کردم خیلی کاش روز اول قبول نمیکردم ولی یجورایی خونه ی پدری اوضاع اصلا خوب نبو د ولی اینجا هم به همون شدت بده
سورنا
منو باباش جفتمون از نوجونی این اسمو دوس داششتیم اولین بار شنیدیم به جفتمون حس خیلی خوبی دادش و تو ذهنمون سالها ماندگار بود ،بعد وقتی اسم انتخاب میکردیم یهو همسرم گفت یه اسمی هست من خیلی وقته بهش فک میکنم ،منم گفتم اره منم یه همچین اسمی هست
یهو باهم گفتیم سورنا
انگار از قبل تو ناخوداگاهمون بود که نی نیمون اسمش اینه
اون داشتم و نشد که بشه ولی صد سال سیاه اسم اونو‌نمیزاشتم رو بچم‌ک چه بشه ،اون‌شوهر بدبخت چه گناهی کرده یا اون بچه ،اگه میخواست موندگار بشه میشد پس وقتی نشده باید فراوشش کرد
@همیشه_شب87
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز