دلگرمیِ این روزهای سرد برگرد
سرسبزیِ این روزگار زرد برگرد
آسان نگردد بی تو هرچه سخت، بازآ
درمان ندارد بی تو هرچه درد، برگرد
اَشکوا اِلَیکَ از جهانِ خالی از مَرد
با سیصد و با سیزده تا مَرد برگرد
پای تو خواهم ماند و همچون اهل کوفه
پشت تو را خالی نخواهم کرد برگرد
می آیی آن روزی که شاید خاک باشم
تا پر کشم بر دامنت چون گَرد، برگرد
دنبال تو در کوچه های فاطمیه
حیران شدم چون عابری شبگرد برگرد
ای دست قهّار خدا تا که بگیری
کفّاره ی سیلیِ آن نامرد برگرد
زینب فقط میداند آن بلوای کوچه
شبها چه بر روز حسن آورد برگرد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گه بین خانه میزد
یک حرف میماند برایم یابن زهرا
برگرد جان مادرت برگرد برگرد
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر میوۀ شیرینتر از ظفر دارد
در آستان ولا، جای ناامیدی نیست
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
دل شکسته بیاور، که با شکستهدلان
نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
که شام خستهدلان مژدۀ سحر دارد
صفا بده دل و جان را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیّت سفر دارد
زمین چو پر شود از عدل، آسمانها را
شمیم غنچۀ نرگس، ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را، زِ پشت پردۀ اشک
که یار، چشم عنایت به چشم تر دارد
دهند مژده به ما از کنار خیمۀ سبز
که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد
مراقبت بکن از دل، که یوسف زهرا
زِ پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد
برآر دست دعایی، که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن ماهروی بردارد
غروب و دامنۀ نور آفتاب و شفق
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد